شعرهای مامانی واسه محمدعسلش
سلام گل همیشه بهارم
امروز میخوام چند تا از شعراهایی که مامانی (مادر بزرگ مادری) برات میخونه رو اینجا برات یادگاری بنویسم تا وقتی مرد شدی بخونی و بخندی ، بیشتر این شعرا رو مامانی وقتی پیشمون نیستی برات می خونه از رو دلتنگی و منم بهش می خندم بامزه ان شعراش شعر نیست بیشتر وره دوبیتیه هههههههههههههههههههه
محمدیاسین که مرده (اون که بعله) سوار گاو زرده ( گاو چرونه بچه مون!!!!!!!!!!)
چفته ریزه به تومونش(یعنی دکمه کوچک به شلوار او) مامان بزرگ به قربونش
گل گل ریحون یاسین نری توی ایوون یاسین
دخترا تو رو می بینن از حسرتت می میرن( !!!!!!!!)
پسری دارم شاه نداره ( هاااااا!!!!) از خوشگلی تا نداره (پسره هاااااااا)
به کس کسونش نمیدم به همه کسونش نمی دم(قراره بیان خواستگاریش مگه؟؟!!!!)
اونایی که داخل پرانتز نوشتم حرفای ناگفته منه در جواب شعرای مامانی ، به خودش که نمی گم ممکنه طبع شاعری مامانم از بین بره و استعدادش هدر بره حیفه خوووووووووووووووو.