محمد یاسین خالهمحمد یاسین خاله، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره
نازنین خالهنازنین خاله، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه سن داره

کبوترای بهشتی من

طاقت از کفم ربودی ... مقصرخودت بودی

فسقلی خاله سلام دیروز که رفتم خونه یه کاری کردم باهات تا الان عذاب وجدان دارم اومدم اعتراف کنم تا سبک بشم عزیز دلم. این روزا از بس شیرین شدی و تو دل برو وقتی اومدم ببینمت تو اتاق، نتونستم جلوی احساساتمو بگیرم داشتی شیر می خوردی و چرت میزدی دیگه نتونستم طاقت بیارم برداشتم و چسبوندمتت به خودم اینقدر فشارت دادم تا جیغ تو و مامانت هم زمان دراومد تازه اینقدر تکونت دادم که سرخ شدی و با اخم نگام کردی و بعد زدی زیر گریه نمیدونم چم شده بود که باز به تکونام ادامه دادم و اهمیتی به گریت ندادم و تو هم دیگه ساکت شدی و تسلیم و بعدش که شروع کردم باهات حرف زدن تحویلم نگرفتی و باهام قهر بودی و مثل قبل بهم نمی خندیدی مامانت تو رو ازم گرفت و دو...
5 تير 1393

بدون عنوان

دلم گرفته خاله آخه کبوتر کوچولوم کم کم داره با مامانش آماده پرواز میشن که بره آشیونه خودشون .... خیلی دلم برا هردوتون تنگ میشه نه اینکه خیلی دور بشین نه، از اینکه دیگه شب و روز پیش هم نیستیم ناراحتم ، از اینکه دیگه نمی تونم به فاصله یه دیوار داشته باشمت که وقتی دلم تنگ بشه بپرم تو اتاقو بغلت کنم دلگیرم، ای کاش هیچ دوری و فاصله ایی بین کسایی که همو دوست دارن و عزیز همند نبود حتی فاصله ایی کوتاه مثل فاصله بین من و تو که داره هر روز زمانش نزدیکتر میشه.                                   ...
3 تير 1393

دلم یک نفس کودکی می خواهد

  کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم   کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند   اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست   دنیا را ببین... بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!   بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند   بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم ...هیچ کس نمی فهمه ...
2 تير 1393

تبریک اولین ماه تولدت

سلام نفس خاله   امروز سی روزت شده یعنی  ماهه که زمینی شدی فرشته من ، مبارک باشه تولدت گلم ،ان شاالله صد ساله بشی خاله   این روزا خیلی هوا گرم شده نه خاله ؟تو هم کم و بیش دونه های عرق جوش میزنی که مامان فاطمه برات پماد میزنه تا اوخ نشی بیشتر ، تقریبا تو این هفته هر روز مهمون داشتی شما، دوستان و اقوام میان واسه دیدنت، الهی فدات بشم که مهمون نوازی گلم. مامان میگه حموم چله اتو که بری  یعنی ده روز دیگه می رید دیگه خونه خودتون و  نمی مونید پیش ما ،محمد خاله دلم برات تنگ میشه عسلم دیگه صبح ها با صدای تو بیدار نشم سخته برام، عادت کردم به گریه ها و نق نقای شبانه ات عزیز دلم، ماشاءلله روز به روز داری...
1 تير 1393

عاشقانه دوستت دارم

سلام محمدیاسینم ، سلام عشقم دیروز یکشنبه 25/3/93 تو عزیز دلم 23 روزت بود و برا اولین بار یه دل درد شدید گرفتی شیر نمیخوردی و گریه میکردی خیلی، مامان فاطمه هم با تو گریه میکرد و من برا حفظ روحیه اش سعی کردم خودمو نبازم ولی قلبا خیلی حالم گرفته بود و غصه اتو میخوردم، آب جوش بهت دادیم دلتو  با روغن زیتون چرب و با حوله گرم کردیم ولی فایده نداشت و آخر کمی  آب جوش ترنجبین بهت دادیم  شکر خدا خوب شدی و خوابت برد ، ولی خیلی من و مامان و مامان بزرگ غصه خوردیم خدا کنه دیگه دل درد نگیری عزیزم، درد و ناراحتیات تو سر خاله زهرات انشاالله ، امروز صبح هم یه سری ناله میکردی و تو زور بودی واسه دفع پی پیت که اونم به خیر گذشت الان که ...
26 خرداد 1393